کبوتران بال و پر بسته
جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۵۰ ب.ظ
آذرقلم: ای کبوتران بال وپر بسته بهشتی ،میخواهم ازشمابنویسم!امانمی دانم آیا این قلم یارای چنین کاری را خواهد داشت یانه!
آیا آن کوردلان بعثی وقتی جسم خاکیتان را اسیر می کردند وبالهای
سفیدتان را باسیم های فولادی می بستند،نمی دانستند که شما آن زمان که ره در
این وادی نهادید،پای از این دنیا گسستید و سبکبال به آسمانهاپرواز
کردید.چه خام خیالانی بوند آنان!شما۱۷۵کبوتربال وپر بسته،یادگاران دوران
عشق ،جنون و حماسه اید.شما خود، مثنوی مصور تاریخید.مثنوی که قهرمانانش در
چشم برهم زدنی از میان سیم های خاردار،جبهه های خون و آتش و تیر به خدا
رسیدید.بازگویی داستان زندگی شماراوی نمی خواهد چراکه شماخود روایت زنده
تاریخ خون و شمشیرید.همین شهادت در کمال مظلومیتتان کافیست که نی نامه
نه!بلکه غمنامه مثنوی های تاریخ مملکتم شوید.
سفید بالان بال وپر بسته،چه حکمتی است در این برهه تاریخی دیدن جسم
های روحانیتان!عصر خوشی های الکی،عصردلمشغولیهای شکم سیرکن و عصر توهم های
اکستازی……
به گمانم امروز آمدید تا به آنانی که روایت های پرشورتان رادر تاریخ
میخواندند،بگویید که امروز نیز می شودعشاق حقیقی را تصور نمود؛عشاقی که
وقتی سیم های فولادی را به بال و پرشان می بستند درد را می چشیدند اما در
میان اشک های زلال و پاکشان چهره معبودشان را می دیدند که آنها را به خود
فرا میخواند.چه زیبا نوشته ایست از روایت گر عشق شهید آوینی که:
-“ای شهید ،ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود نشسته ای ،دستی برار وما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش!”
۹۴/۰۳/۲۲