«تحزب» حلقه گم شده انتخابات
از همین روست که هر سال و در هر انتخاباتی ما شاهد برداشتهای متفاوت از نحوه برگزاری انتخابات و فرآیندهای پیش، حین و پس از انتخابات هستیم. همین برداشتها و ذهنیتها بر شائبههایی دامن میزند که سلامت انتخابات را زیرسئوال برده و هزینههای غیرمادی آن را برای کشور ما بالا میبرد.
با رصد ساده اخبار رسانههای مکتوب و فضای مجازی به راحتی میتوان حدس زد که چه کسی و یا چه ارگان و حزب و تشکلی، کمربندهای خود را برای حضور مقتدرانه در انتخابات اسفند ماه 94 و جلوس بر کرسیهای سبز بهارستان محکم بستهاند.
همین موضوع در مورد مدیران و مسئولان ادارات و نهادها امری نیست که از دید مردم و رسانهها پوشیده بماند چرا که آنها ناچارند در روزهای آینده و در مهلت اندک باقی مانده برگه استعفای خود را امضاء کرده و از خیر آن پست و مقام بگذرند.
انتخابات مدل ایرانی بسیار پرهزینه
چه از نظر هزینههای مادی و چه از نظر هزینههای غیرمادی کاندیدا یا مدیری که در محاسبات خود برای ارزیابی عملکردش و اقبال رایدهندگان به خود کوچکترین اشتباهی بکند، به شدت از چند ناحیه متضرر خواهد شد.
اول: هزینههای کلان مربوط به تبلیغات انتخاباتی.
دوم: هزینه از دست دادن پست و مقامی که قطعاً برای رسیدن به آن سالها زحمت و انتظار کشیده بود.
سوم: اعتباری که به قضاوت آشکار عموم گذاشته شده و در صورت شکست در انتخابات میتواند برای آینده سیاسی، کاری و مدیریتی کاندیدای ناکام تاثیر منفی بگذارد.
چهارم: توقعات و مطالبات بسیاری که در بین فعالان ستاد انتخاباتی کاندیدای ناکام ایجاد شده و به نوعی وی را «مقروض» همه رایدهندگان و فعالان ستاد انتخاباتی میسازد.
پنجم: آثار و تبعات روحی و روانی بیشماری که به اشکال مختلف بر کاندیدای ناکام بر جای میگذارد و از نظر جامعهشناسی و روانشناسی خود را در قالب کینه و کدورت، دلزدگی از روند برگزاری انتخابات، مسئولان و .... نشان دهد.
با این اوصاف چاره کار چیست؟
به هر حال در هر نوع رقابت سنگین از میادین ورزشی گرفته تا عرصههای اقتصادی و سیاسی همچنین آموزشی، شکست و پیروزی دو روی یک سکه است و جداییناپذیر. شاید پرسیده شود که مگر در همان کشورهای پیشرفته جهان اول، شکست وجود ندارد؟! پاسخ این ابهام را میتوان در ساختار کلی انتخابات جستجو کرد.
راهکاری که اکثر مسئولان ارشد نظام و حتی نهادهای قانونی بر آن تاکید کرده و نسخه آن را میپیچند اما باز این نسخه کمتر در بین مردم خریدار دارد و آن برگزاری انتخابات به شکل حزبی است.
به غیر از دو مقطع خاص از عمر سیاسی انتخابات بعد از انقلاب اسلامی، انتخابات حزبی چندان مقبولیت و کارآمدی نداشته است.
اول: انتخابات سالهای نخستین بعد از انقلاب اسلامی.
دوم: انتخابات مربوط به دوران اصلاحات
در هر دو این مقاطع، زیرساختهای اساسی و ضابطهمند برای مقبولیت و موفقیت کار حزبی فراهم نبود هر چند که از نظر شکلی مشکل احساسی نمیشد اما در عمل انتخابات حزبی راه به جایی نبردند و در نتیجه سبب شد تا «تحزب» در نظر مردم و رای دهندگان با واژگان منفی نظیر سیاسیکاری، تقابل و تضاد با نظام، سودجویی، فرصتطلبی و ... مترادف شود.
تردیدی نیست که اگر زمینه و بستر لازم برای فعالیت احزاب و تریبونهای رسانهای آنها فراهم شود و هر یک از نهادها و تشکلها و احزابی که تنها خود را قبول دارند و خود را تشکّل معتمد مردم و انقلاب میدانند، سقف تحمل خود را بالا برده و درصدی از مشروعیت و مقبولیت را برای حریفان و رقیبان انتخاباتی و سیاسی قائل شوند در کنار فرهنگسازی و ترویج کار جمعی و تحزب از سوی همه مسئولان، ترویج و تبلیغ شود، میتوان امیدوار بود که حداقل در انتخابات سالهای آتی به میزانی از این نوع فرآیند مردمسالاری و همهپرسی که شیوه علمی، آزموده شده و مقبول جهانی است و در نتیجه هزینههای مادی و غیرمادی کمتری دارد، دست یافت.
تنها در این صورت است که هزینههای یاد شده در ابتدای این نوشتار تقلیل یافته و تبعات مترتب بر «کاندیداتوری افراطی» رفع خواهد شد.
انتهای پیام/
<