وبلاگ پایگاه خبری اخبار ملکان و دوهفته نامه فرهنگی اجتماعی ندای ملکان

لینک کانال اخبار ملکان و نشریه ندای ملکان در تلگرام:akhbare_malekan@

لینک کانال اخبار ملکان و نشریه ندای ملکان در تلگرام:akhbare_malekan@

وبلاگ پایگاه خبری اخبار ملکان و دوهفته نامه فرهنگی اجتماعی ندای ملکان

چاپ آگهی های:دولتی،تبلیغاتی ،ثبتی،دادگستری،مفقودی،مزایده و مناقصه،پیام های تبریک،تقدیروتشکر،تسلیت،عکس دانش آموزان ممتاز و غیره در نشریه ندای ملکان و سایر روزنامه های سراسری و کثیرالانتشار (با قیمت مناسب و در عرض 48 ساعت)پذیرفته می شود.

توجه: نشریه ندای ملکان هر دو هفته یکبار به همراه آخرین اخبار و رویدادهای منطقه،در تیراژ بالا و در صفحات رنگی و سیاه و سفید منتشر و در ادارات دولتی،شعب بانک ها،مدارس،نماز جمعه،جلسات و مراسمات دولتی،کتاب فروشی ها و سطح بازار شهر ملکان به طور رایگان توزیع می گردد و بهترین،گسترده ترین و ارزان ترین وسیله برای تبلیغ محل کسب و کار اصناف محترم شهر ملکان و سایر شهرهای همجوار(مراغه،میاندوآب،بناب،بوکان،مهاباد،عجب شیر و غیره)می باشد!

--------------------------------------------

دفتر مرکزی:ملکان/خیابان امام(ره)/جنب داروخانه دکتر نیری
تلفن: 37826118

شعبه 2:ملکان - خیابان معلم - روبروی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان - کیوسک مطبوعاتی ندای ملکان
تلفن: 37827752

شماره های تماس و فضای مجازی:09144213777 - 09380597600

ایمیل: einaloumalekan@yahoo.com

لینک کانال پایگاه خبری اخبار ملکان در تلگرام:akhbare_malekan@


آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

آذرقلم: خوشبختانه بحث مذاکرات هسته ای هم به خوبی و خوشی تمام شد و هر گونه دل نگرانی و دلواپسی هم فراموش شد. این مذاکرات هسته ای هر چیزی هم نداشته باشد یک جریان سازی مهم واژگانی در ادبیات ما بود. برای اینکه باعث شد تا برخی از عبارت ها و جملات و ضرب المثل ها و کلمات وارد ادبیات گفتمانی ما بشود. حالا کار به جایی رسیده که در گفتگوها و بگو مگوهای خانوادگی، در دعواهای خیابانی و بحث های تاکسی و اتوبوس هم از این اصطلاحات فنی و هسته ای استفاده های شایان توجهی می شود. به نمونه ای از این مباحث توجه کنید:

دبه:

مسافر: آقای راننده! قرار نبود شما « دبه» دربیاورید و کولر ماشین را روشن نکنید و کریاه ها را این همه گران حساب کنید؟

راننده تاکسی: مگه چیه؟ شما وقتی دو سه تا دبه آوردید گذاشتید جعبه عقب ماشین، ما چیزی گفتیم؟ این دبه به اون دبه! تازه می دونید قیمت دبه در این یکی دو ماه چقدر رفته بالا؟ کرایه اش هم رفته بالا جانم. شما هستید که دبه می آورید و می برید اما سر کرایه دبه درمی آورد!

 

فکت شیت:

طرف اول دعوا: به ماشین من می زنی؟ فکت را طوری می یارم پایین.که تو شیت یک شهرک هم نتوانند جمعش کنند.

طرف دوم دعوا: برو سرو کوچه داد بزن. منو تهدید می کنی؟ یادت باشه، راننده پیکان را تهدید نکنی! دوران مذاکره است نه دوران امتیاز گیری و سهم خواهی. اگر لازم هم باشه گزاره برگ ات را می فرستم راهنمایی تا حالت جا بیاد!

 

بالکن:

مامور فنی شهرداری: آقا شما تخلف ساختمانی دارد. بالکن درست کردید. و این از نظر شهرسازی سیاسی تخلف محسوب می شود.

صاحب ساختمان: آقا مگه چیه؟ یک بالکن که ارزش این حرفها را نداره.

مامور فنی شهرداری: نه ، شما می خواهید از طریق این بالکن به مذاکرات دامن زده و با خبرنگاران مصاحبه کنید تازه از کجا معلوم که از این بالکن، علیه شهراری حر ف نزنید. می دانید که، از زمان مذاکرات هسته ای ارزش بالکن به شدت رفته بالا و عوارض شهرداری اش هم چند برابر شده. بالکن حالا فقط محل جمع کردن اسباب اضافی خانه، یا محل درست کردن منقل کباب و و خشک کردن لباس نیست که! یک بحث کاملا تخصصی و سیاسی و فنی هسته ای است. شما می خواهید از این موضوع به همین سادگی چشم پوشی کنیم؟ نمی شود جانم.

 

اسب مسابقه را عوض کردن:

طرف دو روز نیست مدیر شده حالا داره از ماشینش گرفته تا رنگ لباس و نمای ساختمان و مدل مو و ماشینش را عوض می کنه. طرف که سابقه مدیریتی چندانی نداشته فوقش حکم مشاوره اینجا و اونجا را داشته و فعالیت در گروه های زیست محیطی، اما حالا برای خودش دفتر و دستکی به هم زده. اگر تا دیروز کسی برایش تره خرد نمی کرد اما حالا به لطف برخی رانت ها، عنوان مدیر و معاون داره ،کت و شلوار میلیونی می پوشه و با فیس و افاده از سوابق نداشته اش در جلسه کارکنان صحبت می کنه. طرف از پراید پیاده نشده حالا راننده شخصی داره. دیروز تو انتخابات پنج هزار تا رای بیشتر نداشت اما از حالا می خواهد برای دور بعدی خیز برداره و صد هزارتا رای جمع کنه. اینجوری می شه که طرف با پول و امکانات بیت المال داره اسب مسابقه را عوض می کنه …

 

دلواپسان هسته ای:

زن همسایه: شهین جون! من خیلی دلواپس این شوهرم هستم. فکر می کنم داره پیراهنش دو تا میشه. دیروز با اینکه مسابقات والیبال جهانی را تلویزیون نشان می داد اما قید تماشای مسابقه را زد و رفت تو اتاق خودش و با موبایل خودش و با تلگرام و وایبر و … مشغول شد. تازه، این روزها زیاد از دکل و نفت و دریا صحبت می کنه! نمی دانم این حرف ها را از کجا یاد گرفته. تا حالا که پاک دست بود اما می ترسم اگر بره تو کار نفت، دستش نفتی بشه و پاکدستی هم یادش بره! می گی چی کار کنم؟ دلواپس اش نباشم؟!

 

تهدید نکن!

این یکی را حتما تو شبکه های اجتماعی زیاد خوانده اید اما تکرار آن خالی از لطف نیست:

پدر به پسرش می گه: پسر! اگر ناهارت را نخوری از پارک و شهربازی خبری نیست ها!

پسر با نگاهی ظریف و خیالی تخت و روان! به پدرش می گوید: باباجان! یادت باشه! هیچ وقت یک ایرانی را تهدید نکن!

۹۴/۰۵/۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش عینالو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی