مرور خاطرات مهندس عبدالعلی زاده
استقبال بی نظیری از ایشان شد که در تاریخ ایران سابقه نداشت. رهبر انقلاب هم از این موضوع خوشحال شدند و به من گفتند نیازهای استان را بررسی کنید و اطلاع دهید. همکاران پس از بررسی گفتند از مقام معظم رهبری تقاضا کنیم چند مدرسه و کتابخانه و … بسازند اما من مخالفت کردم و گفتم انسانهای بزرگ هدیای ارزنده می دهند.
نتیجه هدیه رهبر انقلاب به استان احداث سد اهر بود
چنان که گفتم در آغاز کارم در استانداری از مهندسان سازمان آب خواسته بودم مطالعاتشان را بر روی سد اهر با ظرفیت ۱۲۰ میلیون متر مکعب اب شروع کنند. وقتی پیشنهاد را مطرح کردم دوستان گفتند طبق مصوبه دولت نمی توانیم پروژه بزرگ راه اندازی کنیم. من هم گفتم اگر اینجوری است ما هدیه نمی خواهیم. آقا من را خواستند و گفتند این چه حرفی است؟ گفتند با آقای هاشمی تماس بگیرید و خواسته من را بگویید. خواسته ام را با آقای هاشمی مطرح کردم ایشان گفتند با اینکه با مصوبه دولت مغایرت دارد اما من قبول میکنم و تعهد میدهم اینکار را انجام دهیم. در نتیجه هدیه رهبر انقلاب به استان احداث سد اهر بود.
روایت عبدالعلی زاده از دلایل هجرت مرحوم آیت الله ملکوتی از امامت جمعه تبریز
از دیگر مسائلی که پیش از آمدن آیت الله خامنه ای به استان مرا نگران می کرد، به مرحوم آیت الله ملکوتی مربوط می شد. پیش از تشریف آوردن ایشان به تبریز بسیاری از علما شرط کرده بودند در صورتی که آقای ملکوتی عزل شود به استقبال ایشان خواهند رفت. مثلاً آقای بنی فضل نماینده خبرگان گفته بود شرط استقبالم این است که آقای ملکوتی را عزل کنند.
آقای خامنه ای در روز سوم سفرشان از من خواستند که به دیدارشان بروم وقتی خدمت ایشان رسیدم، گفتند نظرتان راجع به تغییر آقای ملکوتی چیست؟ گفتم آقا من نظری ندارم ایشان نماینده عالی حضرتعالی هستند و من صلاحیت ندارم در این مورد اظهار نظر کنم.آقا گفتند من از شما میخواهم در مقام استاندار نظرتان را بگوئید. گفتم الان شرایط مساعد نیست. علت را جویا شدند. گفتم قبل از تشریف فرمایی شما همه
گفتند اگر آقای ملکوتی را عزل کنید به استقبال شما خواهیم آمد، اگر الان شما کسی را جایگزین آیت الله ملکوتی بکنید هر یک از آقایان مدعی می شوند، من از آقای خامنه ای خواستم ایشان را عوض کند. در اینصورت هیچ کس از جانشین اقای ملکوتی حرف شنوی نخواهد داشت. آقا گفتند این نکته مهمی است چیکار کنیم؟!گفتم اگر تصمیم دارید آقای ملکوتی را تغییر بدهید اجازه دهید من طوری شرایط را مهیا کنم که همه متوجه شوند فقط شما در این مورد تصمیم میگیرید و نه کس دیگر. آقا فرمودند شما می توانید این بستر را فراهم کنید؟ گفتم اگر فرصت دهید این کار را می کنم. گفتند چقدر فرصت میخواهید؟ گفتم شش ماه.
پس از بازگشت آقای خامنه ای به تهران خدمت آقای بنی فضل رسیدم. گفتم همانطور که دیدید نظر رهبر انقلاب تثبیت آقای ملکوتی است بنابر این شما هم از این به بعد آقای ملکوتی را تضعیف نکنید. آقای بنی فضل عصبانی شدند و پرخاش کردند. دو روز بعد بزرگواری کردند و بمن زنگ زدند و گفتند پسرم مرا حلال کن. حق با شماست حالا که نظر آقا این است من سکوت می کنم.
چند جلسه هم با خانواده شهدا و جامعه روحانیت گذاشتم.
دقیقاً پس از گذشت ۶ ماه، آقای رسولی محلاتی به من زنگ زدند گفتند جمعه برای اقامه نماز جمعه به آذرشهر می آیند و شنبه هم با من ملاقات می کنند. آقای رسولی محلاتی به من گفتند: من نمیدانم قول و قرار شما با آقا چی بوده ولی ایشان از من خواستند از شما بپرسم آیا آمادگی دارید؟ گفتم به آقا سلام برسانید و بگوئید همه چیز آماده است.
پسرم هرگز خدمات شما را فراموش نمی کنم
چند روز بعد پسر آیت الله ملکوتی سراسیمه آمد پیش من. گفتم:حاج آقا چه خبر شده ؟ گفت: آقا نامه ای به پدرم زده و ایشان را عزل نموده و به قم برگردانده اند. گفتم متن نامه چه بود؟
پسر آیت الله ملکوتی گفت: در نامه نوشته شده که علمای قم از آقای خامنه ای خواسته اند تا اجازه دهد پدرم برای تدریس به قم بروند چون حوزه به ایشان نیاز دارد. گفتم معنی این جمله که عزل پدر شما نیست بلکه نشان لیاقت ایشان است. مگر خود شما نمی گفتید پدرتان از وقتی به تبریز آمده مظلوم واقع شده است؟ دو روز در جلساتی خصوصی خدمت آقای ملکوتی رفتم و با ایشان صحبت کردم. به ایشان گفتم روز جمعه خودتان نظر آقا را به اطلاع مردم برسانید.
آقای ملکوتی نگران بودند. چرا که پیش از این برخی از افراد برای ایشان خط و نشان کشیده بودند و منتظر چنین روزی بودند تا جسارتی کنند. من به ایشان قول دادم که تمام سعی ام را بکنم تا به شایستگی ایشان را بدرقه کنیم. همین طور هم شد. هنگام خداحافظی روی پلکان هواپیما در گوشم فرمود: پسرم هرگز خدمات شما را فراموش نمی کنم.
زیتون
<