وبلاگ پایگاه خبری اخبار ملکان و دوهفته نامه فرهنگی اجتماعی ندای ملکان

لینک کانال اخبار ملکان و نشریه ندای ملکان در تلگرام:akhbare_malekan@

لینک کانال اخبار ملکان و نشریه ندای ملکان در تلگرام:akhbare_malekan@

وبلاگ پایگاه خبری اخبار ملکان و دوهفته نامه فرهنگی اجتماعی ندای ملکان

چاپ آگهی های:دولتی،تبلیغاتی ،ثبتی،دادگستری،مفقودی،مزایده و مناقصه،پیام های تبریک،تقدیروتشکر،تسلیت،عکس دانش آموزان ممتاز و غیره در نشریه ندای ملکان و سایر روزنامه های سراسری و کثیرالانتشار (با قیمت مناسب و در عرض 48 ساعت)پذیرفته می شود.

توجه: نشریه ندای ملکان هر دو هفته یکبار به همراه آخرین اخبار و رویدادهای منطقه،در تیراژ بالا و در صفحات رنگی و سیاه و سفید منتشر و در ادارات دولتی،شعب بانک ها،مدارس،نماز جمعه،جلسات و مراسمات دولتی،کتاب فروشی ها و سطح بازار شهر ملکان به طور رایگان توزیع می گردد و بهترین،گسترده ترین و ارزان ترین وسیله برای تبلیغ محل کسب و کار اصناف محترم شهر ملکان و سایر شهرهای همجوار(مراغه،میاندوآب،بناب،بوکان،مهاباد،عجب شیر و غیره)می باشد!

--------------------------------------------

دفتر مرکزی:ملکان/خیابان امام(ره)/جنب داروخانه دکتر نیری
تلفن: 37826118

شعبه 2:ملکان - خیابان معلم - روبروی شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان - کیوسک مطبوعاتی ندای ملکان
تلفن: 37827752

شماره های تماس و فضای مجازی:09144213777 - 09380597600

ایمیل: einaloumalekan@yahoo.com

لینک کانال پایگاه خبری اخبار ملکان در تلگرام:akhbare_malekan@


آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

همیشه برای جبهه رفتن ساک ما پشت در بود

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ق.ظ
اصالتا اهل کجا هستید؟

اصالت ما برای روستای قهرود، واقع در نزدیکی کاشان است.

- چند فرزند هستید؟ شهید از شما چند سال بزرگتر بود؟

2 برادر و 4 خواهر، ابوالفضل فرزند ارشد پسری و 3 سال از من بزرگتر بود.

-شهید تا چه مقطعی تحصیل کرد؟

از شش سالگی در مکتب قرآن بود؛ سال 1358 وارد هنرستان صنعتی کارآموز شد. در آخر سال سوم دانشگاه صنعتی شریف در رشته ی حرارت سیالات بود که سال 1364 انصراف داد و به جبهه رفت.

-اولین بار در چند سالگی به جبهه رفتید؟ آیا خانواده مخالفتی با حضور هر دوی شما در جبهه نداشتند؟

متولد 1346 هستم، پنجم ابتدایی 13 ساله داشتم که به همراه ابوالفضل به جبهه رفتیم دوره آموزشی و در بستان (استان خوزستان) گذراندم و به عنوان تخریب چی در نیروی پیاده تیپ 10 سیدالشهدا بودم.

همیشه برای جبهه رفتن ساک ما پشت درب منزل بود؛ چون تربیت خانوادگی ما طوری بود که ما از بچگی با مبارزه آشنا بودیم.

- در مورد پیشینه ی انقلابی پدرتان بفرمایید و چه انگیزه ای باعث شد که به جبهه برید؟

پدرم از زمان نخست وزیری مصدق شروع به فعالیت های انقلابی کرده بودعکس پدرم در روزنامه کیهان [در دوره مصدق که مجسمه شاه و پایین آوردن] بود هست، ما از اول در مبارزه بودیم؛ خانواده ی ما همه درگیر مبارزه بودند؛ ما در این خانواده بزرگ شدیم، در زمان درگیری های انقلاب همیشه مسجد بودیم، همیشه در کلاس های قرآن بودیم، دائما مشغول بودیم، بازی و سرگرمی ما همه اش مبارزه بود، نوع تربیت ما باعث انگیزه ی رفتن به منطقه شد ولی بچه های امروزی با دنیای مجازی و موبایل و.. آشنا شده اند، حتی بازی های این نسل با ما تفاوت دارد، تفاوت نسل ما و نسل الان در نوع تربیت آنهاست که باعث میشود نوجوانان و جوانان در آن موقع احساس تکلیف کنند و راهی جبهه و جنگ شوند.


- نحوه شهادت به چه صورت بود؟

نحوه شهادت در یک تک ایذایی بود؛ ما در (تیپ 10 سید الشهدا) بودیم 31 فروردین سال 65 ماموریت تمام شد در حال برگشتن به مرخصی بودیم داشتیم به تهران برمی گشتیم؛ بعد از تک عراق خبر دادند که ارتش توان نگهداری  خط را نداشته و قرار شد شما برگردیم؛ ما از عوارضی الان اهواز برگشتیم سد دز؛ [فکه] 3 گردان خسته در حال مرخصی و بدون آشنایی و تحقیق به خط مقدم رسیدیم، آنجا درگیر شدیم که 90درصد بچه ها تیپ 10 سید الشهدا شهید شدند؛ که ابوالفضل هم آنجا شهید شد. در نهایت بعد از 40 روز لشگر 27 محمد رسوالله توانستند از خط عبور کنند و جنازه های شهدا را از انجا برگرداندند؛ 35 روز فقط من و عمویم از شهادت برادرم خبر داشتیم. کروکی محل شهادت ابوالفضل را خودم کشیدم.

-چه کسانی شاهد به شهادت رسیدن شهید بودند؟

محمد طهماسبی مدت 4 ماه با شهید آشنا شده بود و در گردان المهدی گروهان ایثار با شهید بودند؛ گواهی دادند که ابوالفضل شهید شد.

شهادت ابوالفضل به این صورت بوده که یک پا و فک صورت  قطع شده بود.

-نام و مشخصات هم رزمانی که بیشتر با شهید ارتباط داشتند را بفرمایید.

حبیب خدمتی، ابوالفضل صفایی؛ داوود نبیئی وحیدر نبیئی قهرودی عضو تیم حفاظت که در حادثه ی سقوط هواپیمای یاک ۴۰ در ساعت ۶ بامداد پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت سال ۱۳۸۰فوت شد.

 


-چه کسی خبر شهادت را به خانواده داد؟

موقع شهادت انگار به مادر الهام شده بود فقط منتظر گفتن خبر بود از سوی کسی بود؛ آن موقع یک ماه هیچ کسی به خانه ما نیامد خواهرانم شهرستان بودند؛ ترس گفتن خبر شهادت ابوالفضل در وجود همه بود؛ از طرفی هم حملات عراق زیاد شده بود و من هم  دائما منطقه بودم 35 روز فقط من و عمویم از شهادتش خبر داشتیم.

شرایط منطقه هم به نحوی بود که وقتی  600 نفر رفته باشی و 50 نفر برگردی؛ با یک نگاه همه حس و حالت و از درون میفهمند؛ با اینکه این همه سال از جنگ گذشته الان گاهی از خواب می پرم صدای موج انفجار تو سرم حس می کنم.

 

-از مسئولیت پذیری هم نسلی های خودتان بفرمایید.

ارتباط با هم نسلی های ما خیلی راحت انجام میگیرد چون دائم دنبال یه گوش شنوا هستند، از تک تک روزهای زندگی برات تعریف می کنند. من با ابوالفضل هم تو یک گردان بودیم؛ بعد از رفتن به خط تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم چون نمیشد با هم باشیم، وقتی تمام فکر و ذکرت  جنگ باشه حس هم خونی و مسئولیت پذیری به عنوان برادر بزرگتر مانع از انجام وظیفه ات میشود. دائما باید نیم نگاهت به برادرت باشه اتفاقی براش نیفتد. این بود که تصمیم گرفتیم از هم جدا باشیم و هر کدام روی تکلیفی که سپرده بودند تمرکز کنیم.

-در مورد میزان اهمیت مسائل اعتقادی شهید خاطره ای از شهید دارید؟

نیمه شعبان بود و ابوالفضل داشت آماده رفتن به منطقه می شد، ساعت 9 شب بود که میخواست سوار قطار بشود، با اصرار تمام وسایل مراسم نیمه شعبان و خودش جمع می کرد، می گفت باید نصب وسایل تماما بی عیب و نقص باشد، شاید چشم یکی دنبال روشن بودن همین یک لامپ باشه.

-آیا شهید به فکر ازدواج هم بود؟

نه، اصلا به فکر ازدواج نبود؛ در مورد این دنیا چیزی از شهید نمی توانید پیدا کنید.

 موقعی که عکسی خواهر کوچکتر را فرستادم منطقه با اینک داخل منزل حجاب داشت؛ در مورد حجاب بازهم توصیه می کرد.

-در حال حاضر پدر و مادرشهید در چه وضعی هستند؟

هیچ پدر و مادری ثانیه ثانیه فرزندشان را فراموش نمی کنند، پدر و مادرم هر دو مسن شده اند. مادر در حال حاضر از بیماری رنج می برد و هر ازگاهی که دل تنگ ابوالفضل میشود؛ میگوید «الان اگر ابوالفضل بود؛ حالم خوب بود.»

-برای تربیت نسلی مانند زمان جنگ چه پیشنهادی دارید؟

زیرساختی باید برای جامعه کار کرد؛ هم دهه ی ما خودمشان برای  مبارزه می رفتند، باید بچه های امروزی و با تفریحات امروزی علاقمند کنی، اگر می خواهیم بچه هایی مانند دوران جنگ تربیت کنیم باید بستری و متناسب با دوران حال آماده کنیم، باید یک انقلاب جدید بسازیم، دوباره بچه ها را با قرآن آشنا کنیم، الان بین والدین و بچه های امروزی اختلاف زیاده شده دیگر والدین الگوی بچه ها نیستند. شرایط امروز با گذشته بسیار فرق کرده.

-به عنوان برادر شهیدی که در جبهه ها حضور داشتید چه توصیه ای برای آگاهی نسل جوان دارید؟

ما در دورانی هستیم که شاید حضور در جبهه برای نسل امروزی اهمیت نداشته باشه شاید از ما در مورد جنگ نپرسند، اصلا دنبال دلیل اینکه چطور کسی می تواند سال چهارم در دانشگاه صنعتی شریف باشد که شاید آرزوی خیلی از جوانان حضور در این دانشگاه و انصراف دهد؟ چه احساس تکلیفی باعث چنین تصمیمی شده است؟

متاسفانه فیلم هایی که در مورد جنگ ساخته شده به معرفی دقیق رزمندگان از زوایای مختلف نپرداخته اند. این گونه ای وانمود شده که رزمندگان را دیوانه معرفی کرده اند.

متاسفانه این روزها به قدری در روزمرگی غرق شده ایم که همه از شهید و جانباز دوری می کنند، دفاع مقدس را فراموش می کنیم. به هیچ عنوان نباید اجازه دهیم تا الگوهای انقلاب را تخریب کنند. وقتی قصد تخریب  چیزی را دارند از پایه ها شروع می کنند.

دشمن پایه های انقلاب اسلامی ما را هدف قرار داده، در دنیای مجازی و اینترنت همه ی ما در جنگ نرم حضور داریم، شاید جنگ در این دوره به مراتب سخت تر از دوران ما باشد نباید از حرکات دشمن در در دنیای مجازی غافل شد. نباید درس های خوبی که دوران جنگ به ما داده را از یاد ببریم.

۹۴/۰۹/۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
سیاوش عینالو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی