آقای نماینده رسما عذرخواهی کنید!/
آذرقلم: کتک خوردن خبرنگار ایران از یک نماینده مجلس جز این که به لحاظ اخلاقی، اوج بیفضیلتی یک نماینده را در افکار عمومی به تماشا مینهد، از بیپناهی قشر خبرنگار هم خبر میدهد.
نگارنده: سید ابوالحسن مختاباد
آذرقلم: کتک خوردن خبرنگار ایران از یک نماینده مجلس جز این که به لحاظ اخلاقی، اوج بیفضیلتی یک نماینده را در افکار عمومی به تماشا مینهد، از بیپناهی قشر خبرنگار هم خبر میدهد.
نگاهی به تاریخ روزنامهنگاری نشان میدهد که وجود یک سندیکا یا نهاد صنفی یا مجموعهای که هویت صنفی داشته باشند و نسبت به چنین آسیبی بر همکار و هم صنف خود دردی مشترک را حس کنند، در چنین مواقعی تا چه اندازه میتواند در مقابله با چنین پدیده زشتی کارگشا باشد و درسی بدهد به چنین افرادی تا حداقل دیگران در خاطر داشته باشند که با روزنامهگاری که کارش پرسش و پاسخ است و سلاحش قلم نباید برخوردهایی این چنینی صورت داد و لهیب صفت نهیب های مهیب برکشید و کشیده بر صورت روزنامهنگار نشاند.
این که میگویم درد مشترک دقیقا به این معناست که برای یک لحظه باید خود را به جای روزنامهنگار ایران قرار داد که در حال پرسش و پاسخ است و احتمالا به دلیل جسارت های روزنامهنگاری حتی لحن او هم شاید تند شده باشد، که باز هم برای یک مسئول و نماینده که خود را آدم با تجربهای میداند، این موارد باید طبیعی باشد و نباید سبب شود که از کوره در برود و چنین حرکت ناشیانه و دور از ادب و منش یک نماینده را بروز دهد. در چنین وضعیتی است که ناگهان روزنامهنگار متوجه میشود به جای حرف برخورد فیزیکی با او صورت گرفته است . در حالی که نهایت عکسالعمل از یک فرد مسئول در چنین مواقعی که حتی نمیخواهد پاسخی بدهد ، ارجاعشان به روز دیگر و حتی مسکوت گذاشتن پاسخ است.
این که یک نماینده مجلس با این همه تجربهای که خود مدعی است، و علاوه بر آن از نظر سنی هم در جای پدر آن روزنامهنگار نشسته است؟ قدرت کنترل احساسات خود را ندارد باید در صلاحیتهای نمایندگی او هم تردیدهای جدی روا داشت.
دقیقا نمیدانم که چه باید کرد که از یک سو این گونه حرکتهای دستمایه برخی بهرهبرداریهای سیاسی از سوی گروهها و افراد مختلف نشود و از سوی دیگر چنان درس عبرتی به این نماینده داده شود که کسی دیگر جرات و جسارت چنین توهین آشکاری را به صنف روزنامهنگاران صورت ندهد.
یک مورد از این گونه برخوردها را نگارنده شخصا از زبان همکار روزنامهنگار پیشکسوتمان استاد انوشیروان کیهانی زاده شنیدم، زمانی که در روزنامه همشهری فعالیت میکردند.
خاطره البته به سالهای دهه چهل باز میگردد که ایشان از قرار خبری را منتشر کرده بود در روزنامه اطلاعات که با واکنش سرگرد مبصر( ریئس وقت شهربانی) روبرو شد و او را به شهربانی خواست و دستور داده بود که وسط سرش یک خط با ماشین سرتراشی قرار دهند به نحوی که مثل یک جاده راه شیری نشان داده شود!
هنوز در خاطرم هست که آقای کیهانی زاده با چه آب و تابی در تحریریه این خاطره را بازگو میکرد. بازگشت اقای کیهانی زاده به روزنامه اطلاعات و بیان ماجرا و واکنشی که روزنامه اطلاعات و همکاران او نشان دادند به اندازهای بود که یکی دو روز بعد به ریس شهربانی وقت دستور داده شد که رسما عذرخواهی کند و ایشان با حضور در تحریریه روزنامه اطلاعات از این کارش ابراز پشیمانی کرد.
یا مواردی را که یکی دو تن از استادان پیشکسوت روزنامهنگاری در خاطراتشان آوردند مثل مورد ضرب و شتم یک عکاس از سوی بهروز وثوقی که باز هم به دلیل استقامت و پی گیری سندیکای روزنامهنگاران این هنرپیشه نامی وادار به عذرخواهی شد و مورد کمتر توهین امامعلی حبیبی، کشتی گیر معروف که زمانی نماینده مجلس بود و از تریبون مجلس اعلام کرد که روزنامهنگاران را میتوان با یک چلوکباب خرید که چنان موجی بر علیهاش در مطبوعات ایران به راه افتاد که مجبور به عذرخواهی رسمی شد.
اگر چه این سالها و در نبود و بسته ماندن در انجمن صنفی روزنامهنگاران و بیاعتنایی دولت و نهادهای قانونی نسبت به اقدام غیرقانونی دادستان مرتضوی از پلمب کردن در انجمن صنفی ،تحرک و هویت صنفی ما روزنامهنگاران، به ضعف و فتور و سستی کشیده شده است،اما به گمانم این ماجرا میتواند سنگ محکی باشد برای همه ما که نسبت به چنین حرکت زشتی واکنش نشان دهیم و نه از آن خبرنگار که از هویت صنفی و تجاوز و تجاسری که به ما شده است دفاع کنیم.
در این میانه وظیفه نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس و به خصوص نمایندگانی که سابقه کار روزنامهنگاری و مطبوعاتی دارند افزونتر است که از ابزارهای قانونی خود برای فشار بر این نماینده استفاده کنند و از رسانهای کردن آن هم به دلیل برخی ملاحظات من درآوردی پرهیز نکنند.